نویسنده:
احمد رضا
::: یکشنبه 89/1/29::: ساعت 2:32 عصر
محمد صادق مزینانى در روزگـار غـیبت, فقهاى اسلام, با الهام و بهره ورى از منابع و متون اسـلامـى, قـواعـد فقهى بسیارى را بیرون آورده و عرضه کرده اند قاعده هـایـى کـه گـاه در یـک بـاب و گـاه در چند باب و گاه در سرتاسر فقه کـاربـرد دارنـد.1 قـاعده هایى که به فقه نشاط و شادابى و پویایى مى بخشند و فقیه را در پاسخ گویى به پرسشهاى نوپیدا یارى مى رسانند. فـرق اسـاسى قاعده ها و ترازهاى فقهى با قاعده هاى اصولى در این است کـه: قـاعـده هاى فقهى خود احکامند, نه میانجى کشف احکام. هر چند بر مـبـنـاى آن فـتـواهاى بسیارى از فقیه صادر مى شود; اما قواعد اصولى واسطه و ابزار کشف حکم اند.2 تـفـاوت آن با دیگر احکام به این است که این قواعد, فراگیرند, برخلاف دیـگـر احـکام شرعى که به مورد روشن و شناخته شده اى اختصاص دارند و از بـرابرسازى قواعد بر نمونه ها و مصداقهاى آن, مى توان احکام شرعى بـسیارى را به دست آورد. قواعد فقهى و دیگر احکام شرعى در بهره گیرى از تراز و قاعده هاى اصولى یکسانند. قاعده هاى فقهى که در سرتاسر فقه بدان استناد مى شود و در بسیارى از مـسأل سیاسى و اجتماعى نیز, مى تواند کارساز باشد, قاعده لاضرر است. اهـمـیت قاعده یاد شده به اندازه اى است که شمارى از متفکران اسلامى, از آن بـه عـنوان راز و رمز هماهنگى اسلام با پیشرفتها و توسعه فرهنگ یاد کرده اند, از باب نمونه, شهید مطهرى, مى نویسد: (یـکى دیگر از جهاتى که به این دین خاصیت تحرک و انطباق بخشیده و آن را زنـده و جـاوید نگه مى دارد, این است که یک سلسله قواعد و قوانین در خـود ایـن دیـن وضـع شـده که کار آنها کنترل و تعدیل قوانین دیگر اسـت. فـقـهـا ایـن قـواعد را قواعد (حاکمه) مى نامند, مانند: قاعده (لاحـرج) و قـاعـده: (لاضرر) که بر سرتاسر فقه حکومت مى کنند. کار این سـلـسـلـه قواعد کنترل و تعدیل قوانین دیگر است. در حقیقت اسلام براى ایـن قـاعده ها نسبت به سایر قوانین و مقررات خود حق (وتو) قأل شده است.)3 قـاعـده لاضرر, از تراز و قاعده هایى است که از دیرباز فقهاى اسلام از آن بـحـث کـرده انـد. در سده هاى اخیر, شمارى از فقیهان, از جمله ملا احـمـد نـراقـى, مـیرفتاح مراغه اى, شیخ انصارى و دیگران رساله و یا کتابى مستقل را بدان ویژه ساخته اند. از بـاب نـمـونه: شیخ انصارى, افزون بر رساله مستقلى که در این باره نـگـاشته, در کتاب اصولى خود, از آن بحث کرده در لابه لاى بحثهاى فقهى خـود, بـارهـا به آن استناد جسته است. پس از شیخ انصارى, همچنان این بـحـث در کانون توجه آخوند خراسانى و دیگر فقیهان اسلام بوده است. از فـقهاى معاصر, امام خمینى رساله اى را با نام (بدأع الدرر فى قاعده نـفـى الـضـرر) ویـژه ایـن مـوضوع کرده و در حاشیه بر کفایه: (انوار الـهـدایه) از این قاعده سخن گفته است. تقریرى از درس ایشان به خامه یـکـى از شـاگردان, با عنوان: (نیل الاوطار فى قاعده لاضرر ولاضرار) در دسترس قرار دارد. در مـنـابـع یـاد شـده, امـام راحل, از زوایاى گوناگون به این قاعده پـرداخـتـه و با تحلیل و روشنگرى مستندهاى آن و همچنین مفهوم لغوى و اصطلاحى: ضرر اضرار, دیدگاه نو و تازه اى را ارأه کرده است. در این گفتار, که به مناسبت صدمین سال تولد امام, نگاشته مى شود, بر آنـیـم تا ضمن اشاره اى گذرا به مستندهاى این قاعده و مفهوم لغوى آن از نـگـاه امـام, ایـن دیدگاه نو را که سرفصل بسیارى از بحثهاى فقهى دیگر نیز شده, بنمایانیم. اصل مقاله را در اینجا مطالعه نمایید