بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 8
زندگی آنچه زیسته ایم نیست، بلکه همان چیزی است که در خاطره مان مانده و آن گونه است که به یادش می آوریم تا روایتش کنیم.(گابریل گارسیا مارکز)
همیشه روزهای تولدم اولین چیزی که به ذهنم خطور می کند نثر زیبای دیباچه گلستان جناب سعدی است که:
یک شب تأمل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می خوردم و سنگ سراچه دل به الماس آب دیده می سفتم و این بیت ها مناسب حال خود می گفتم
هر دم از عمر می رود نفسی
چون نگه می کنم نمانده بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
خجل آنکس که رفت و کار نساخت
کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل
باز دارد پیاده را ز سبیل
و من هم با سعدی همنوا می شوم و غرق در تامل گذشته و آینده پیش رو
روز تولد آدمها بهانه ای است برای توجه و تعمق بیشتر درباره خودشان. زندگی ما آدمها آمیزه ای است از بیم ها و امید ها. بیم ناتوان شدن، بیم بیماری، تلف شدن و ... و از دیگر سو امیدهاست که ما را به فرداهایی روشن و پر نور می خواند. و در روز تولدشان هم با همین بیم ها و امیدها، دست و پنجه نرم می کنند.
اما در این کشاکش غلبه با امید ها است امیدهایی که به حیات معنا می دهد و انگیزه و شور دوباره ای را در انسان مهیا می کند و افق های روشنی را فراروی انسان قرار می دهد.
روز تولد فصل جدیدی از زندگی است. خداوند ورق جدیدی از کتاب زندگی را برای ما می گشاید. ورقی که سال آینده باید در روز تولدمان بازخوانی کنیم و چه زیبا و شور انگیز است خوانش ورقی پر از عشق، شور، ایمان و آگاهی.
خداوند منان را شاکرم که دوباره موهبت حیات را به من ارزانی داشت و آغازی دیگر را برایم رقم زد. اگر چه هر روز نو تولدی دوباره است.تقارن روز تولدم را در ماه مبارک رمضان به فال نیک می گیرم و امیدوارم که در این بهار جدید از عمرم در کمال آرامش، عشق، امید و ایمان در کنار همسر، فرزندان نوگلم محمد امین و نازنینم که در دومین بهار زندگیشان هستند ، پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده ام پایان خوبی را رقم بزنم. بعونک یا لطیف
و در پایان یک دعا :خدایا مرا آن ده که آن به
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بایگانی
اشتراک