بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 8
در بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو، خاک شو، تا گل برویی رنگ رنگ
سالها چون سنگ بودی دلخراش
آزمون را، آزمون را یک زمانی خاک باش
مصادف با همین ایام بود که در کلاس درس هنر که الان دقیقا نمی دانم هنوز این عنوان در لیست دروس وجود دارد یا جایگزینی برایش آمده، این ابیات را بصورت دسته جمعی می خواندیم.مربی هنر ما، استاد خاکی(هر کجا هست خدایا به سلامت دارش) که به حق دستی در خوشنویسی و نقاشی و شاید صدا داشت، می خواند و ما با همان شور و شوق 15- 16 سالگی مان و گاه شیطنت هایی در تغییر لحن صدا، تکرار می کردیم با دورنمایی کلی از مفهوم این ابیات.
سالها بعد در دانشکده استادی عزیز که عربی درس می داند و ذوق عرفانی را چاشنی بحث هایش می کرد در همین ایام، بعد از نوروز ما را به درس آموزی از خاک و زمین دعوت می کرد. می فرمود باید از زمین الهام گرفت که هر چه اشیاء کثیف و پلشت هست را زیر آن دفن می کنند و او از آنهمه بدی و پلشتی و کثافت گل های رنگارنگ و سبزه تحویلمان می دهد نباید از زمین کمتر بود باید زشتی های رفتار دیگران را گرفت و مبدل به خیر و نیکی کرد.
و حالا سالها از این ایام گذشته ومن در تکرار این جملات که
آزمون را، آزمون را یک زمانی خاک باش
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بایگانی
اشتراک