بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 8
چند شب پیش به اتفاق خانواده برای دیدن فیلم پنجشنبه آخر ماه به سینما رفتیم. داستان فیلم درباره خانواده ای مذهبی است که شب های جمعه آخر هر ماه روضه خانگی دارند ولی این بار به دلیل کسالت روحانی ثابت جلسه، آنها ترجیح داده اند به دیدار اقوامشان در کاشان بروند، اما پسر دانشجویشان به بهانه درس خواندن در خانه می ماند تا دوستان خلافکارش از سادگی او سوءاستفاده کنند و پارتی مختلط راه بیندازند. در این میان، روحانی مزبور که کار مداوایش چند ساعتی بیشتر طول نکشیده و از بیمارستان مرخص شده است برای انجام وظیفه روضه خوانی به این خانه می آید و دوستان پسر صاحبخانه در اطاقی دیگر پنهان می شوند. در حالی که این دختران و پسران در اتاقی محبوسند یکی از دختران با کنایه به روحانی و خانمهایی که برای روضه آمده اند، می گوید:«اینها اول اعدام می کنند بعد محاکمه»
براستی در بسیاری از برخوردهای اجتماعی و حتی خانوادگی این روحیه فراوان وجود دارد، یعنی در مواجه با هر اتفاقی بدترین شکل ممکن را تصور و در همان حال حکم لازم را خودمان در مقام قاضی شرع صادر و اعلام می کنیم. چه بسیار آبروها که با توجه به همین روحیه ریخته نشده و چه بسیار افرادی را که برای همیشه خانه نشین نکرده است.این در حالی است که روایات و تعالیم دینی ما دقیقا عکس این قضیه را بیان می دارند بدین معنا که در مواجهه با مواردی از این دست که مسئله ای به ظاهر سوء و افرادی در مظان اتهام هستند، ما وظیفه داریم تا حد امکان آن عمل و مرتکبین به آن را به وجه نیک و صلاح و صحت حمل کنیم.
در ادامه به عنوان نمونه چند مورد از روایاتی که بر این مطلب صحه می گذارند نقل می شود:
· درتفسیر آیه شریفه «وقولوا للناس» امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:«لا تقولوا إلا خیرا حتى تعلموا ما هو؟» یعنی درباره مردم تا وقتی که چگونگی کارشان معلوم نشده است، جز به خیر و خوبی سخن نگویید. اصول کافی/ج2/باب التهمه
· در روایتی دیگرامام علی(علیه السلام) فرموده اند :«ضع امر اخیک علی احسنه حتی یاتیک ما یغلبک منه و لاتظنن بکلمه خرجت من اخیک سوء و انت تجد لها فی الخیر محملاً»: کار برادرت را به بهترین شکل حمل کن، تا زمانی که از او رفتاری سر زند که بتواند باورت را دگرگون کند ونیز به گفتار برادرت تا وقتی که می توان تفسیر نیک کرد، گمان بد مبر(شرح ابن ابی الحدید/ج 18/ص 278)
· امام صادق (علیه السلام) فرمودند:«اِذَا اتَّهَمَ المُؤُمِنُ اَخاهُ اِنماثَ الایمانُ مِن قَلبِهِ کَما یَنماثُ المِلحُ فِى الماءِ»: هرگاه مؤمن به برادر [دینى] خود تهمت بزند، ایمان در قلب او از میان مى رود، همچنان که نمک در آب، ذوب مى شود.کافى(ط-الاسلامیه)/ج 2/ص 361
· محمّد بن فضیل از امام على (علیه السلام) چنین روایت کرده است : «قلت له جعلت فداک ! الرجل من إخوانى یبلغنى عنه الشیء الذى أکرهه فأسأله عن ذلک فینکر ذلک وقد أخبرنى عنه قوم ثقات ! فقال لى : یا محمّد ! کذب سمعک وبصرک عن أخیک ؛ فإن شهد عندک خمسون قسامة وقال لک قولاً ، فصدّقه وکذّبهم»: به او گفتم : فدایت شوم ! گاهى خبر مى رسد که کسى حرف ناخوشایندى درباره من زده است . وقتى از خود او مى پرسم ، آن را انکار مى کند ، در حالى که خبردهندگان ، مورد اطمینان بوده اند ! حضرت به من فرمود :اى محمّد ! گوش و چشمت را درباره برادرت تکذیب کن . اگر پنجاه تن نزد تو قسم خوردند و او سخن دیگرى گفت ، تو او را تصدیق کن و دیگران را تکذیب کن» . (الکافى ، ج 8 ، ص 147 ؛ ثواب الأعمال ، ص 24 ؛ بحار الأنوار ، ج 72 ، ص 214)
این بحث در فقه تحت عنوان قاعده فقهی اصاله الصحه عنوان شده است. مضمون قاعده این است که اعمال افراد را باید صحیح، مشروع و حلال تلقی کرد و تا زمانیکه دلیلی بر نادرستی و عدم صحت و حرمت پیدا نشد، هیچ کس حق ندارد عمل آنها را نامشروع تلقی کند. مثلا اگر از دور کسی را ببینیم که مایعی می نوشد و این احتمال وجود دارد که این مایع شراب یا آب باشد، بنا بر این قاعده، باید بگوییم آب است نه شراب، باید اعمال و افعال مردم را علی الاصول صحیح و حلال تلقی کنیم.
پس هر مسلمانی موظف است هم در ظاهر و هم در باطن و باور قلبی خود با دیگران، اعمال و رفتار آنها را مشروع و صحیح تلقی کند مگر دلیلی بر خلاف ظاهر شود.
و این همان کاری بود که روحانی فیلم در مورد این جوانان انجام داد. امروز ما فراوان به این روحیه ها و باورها نیازمندیم.
پنج شنبه گذشته به اتفاق خانواده جهت بازدید از پنجمین نمایشگاه اسباب بازی به بوستان گفتگو تهران رفتم. ضمن تشکر از مجریان و برنامه ریزان این نمایشگاه چند نکته به ذهنم رسید که شاید طرح آن خالی از فائده نباشد.
· استقبال زیاد مردم از این نمایشگاه حاکی از اهمیت و جایگاه ویژه این نوع نمایشگاه ها و وجود خلا در این زمینه است.کودکان بزرگترین سرمایه های معنوی هر خانواده هستند لذا حاضرند برای آنها هر گونه سرمایه مادی و معنوی را انجام دهند به نظر تقویت این حوزه و برگزاری نمایشگاه هایی از این دست بسیار مفید و جالب توجه است.
· حضورکم رنگ نهاد ها و موسسات دینی آشکار بود. متاسفانه علیرغم اینکه برخی موسسات دینی و فرهنگی در حوزه کودکان تولیدات خوبی داشتند و می توانستند در این نمایشگاه حضور موثری داشته باشند، کمتر موردی مشاهده شد، در حالی که نمونه های فراوانی از این موسسات و تولیدات آنها را هر ساله در نمایشگاه قرآن و مانند آن دیده بودم.
· واقعیت آن است که ما مورد هجوم وسیع عناصر و ابزار فرهنگی در زندگیمان هستیم و در تمام لایه های زندگی ما حاضرند ،در این نمایشگاه تا چشم کار می کرد غرفه ها پر از محصولاتی بود که فقط برگردان وترجمه کتب و محصولات غربی بود، به نظر توجه و دقت در این حوزه ضروری است، بهتر است بجای شعار اقدام عملی کنیم.
· تا چه اندازه باید به نیازها و تمایلات کودکان پاسخ گفت این سوالی است که باید اهل فن و متخصص در این حوزه نظر بدهند اما به نظر من پاسخگویی به تمام نیازها، مطالبات و درخواست های بچه ها، غیر منطقی است.واقعیت آن است که پدران و مادران جوان امروزی با داشتن حداقل یک یا دو فرزند بنای آن دارند که تمام امکانات را برای این فرزندان آن هم به بهترین نحو فراهم کنند. در این نمایشگاه والدینی را دیدم که با کوچکترین اراده بچه ها مبنی بر خرید چیزی موافقت می کردند بدون آنکه کوچکترین راهنمایی و هدایتی را داشته باشند. این یعنی آنکه در آینده با نسلی مواجه خواهیم بود که همیشه متوقع و طلبکار است چرا که به محض اراده هر چیز، خانواده آنرا برایش فراهم کرده است اما بدیهی است که این امکان در آینده در جامعه برای او فراهم نخواهد شد و این خود اول ماجرا است...
· کتاب غذای روح بشر است جمله معروفی است که بارها شنیده ایم اما شاید به مفهوم آن کم دقت کرده ایم خانواده ها همانطور که از صحت خوراک جسم کودکان مطمئن می شوند و در مورد آن دقت نظر دارند باید در مورد غذای روح آنها دقت نظر بیشتری داشته باشند. عدم انتخاب آگاهانه برخی وسایل اعم از کتاب، اسباب بازی، بازیهای کامپیوتری توسط والدین مشهود است. یکی از دوستان تعریف می کرد که با یکی از افراد شاخص در حوزه کتاب که وظیفه خرید کتاب برای اکثر کتابخانه های تخصصی را عهده دار است در نمایشگاه کتاب همراه بودم. ایشان همان قدر که در خرید کتابهای تخصصی حوصله و دقت نظر داشت برای خرید کتاب برای نوه کوچکش هم همان اندازه و حتی بیشتر حساسیت به خرج می داد.
· فضای نمایشگاه برای بازدید نامناسب بود چرا که راهروها ظرفیت اینهمه مخاطب را نداشت و کودکان به عنوان مخاطبان اصلی این برنامه بین بزرگتر ها گم می شدند و عملا حاصل آنها از این نمایشگاه خستگی مفرط و له شدن زیر دست و پای بزرگتر ها بود، تدبیر مناسب در این مورد شایسته است.
حسن ختام با حدیثی از پیامبر صلى الله علیه و آله که فرمودند:
مَن کانَ عِندَهُ صَبِىٌّ فَلیَتَصابَ لَهُ ؛ هر کس با کودک سروکار دارد ، با او کودکانه رفتار کند.
من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 483، ح 4707
ماجرای تیراندازی محمود کریمی مداح مشهور هنوز هم با روایت های مختلف مورد توجه رسانه ها و مطبوعات است. فارغ از همه مباحث حقوقی و شکلی چند نکته قابل توجه است:
· اشتباه اشتباه است، فرقی نمی کند از هر کس، با هر عنوان و جایگاه و در بسیاری موارد غیر قابل جبران و پذیرش، پس نباید عده ای با انواع تاویل ها و تفسیر های مختلف و گاه توجیهات نامعقول و غیر معمول در پی تطهیر چهره فردی که مرتکب اشتباه شده باشند چیزی که این روزها از سوی برخی اتفاق افتاد.
· موضوعاتی از این دست محل تصفیه حسابهای سیاسی و عقیدتی نیست لذا نباید در مقابل، عده ای دیگر شمشیر از نیام کشیده و در پی لگد مال نمودن این شخص برآیند، چرا که هر افراط و تفریطی ریشه در جهالت دارد.
· نگاه عموم مردم به فعالان حوزه دینی نگاهی آمیخته با نوعی معصومیت انگاری است. بدین معنا که هر کس در این حوزه ها فعالیت می کند باید چیزی شبیه معصوم باشد لذا اگر لغزشی از یکی از افراد این حوزه مشاهده شد، آنرا بر نمی تابند و سریع موضعگیری های متفاوتی می کنند. در صورتی که محمود کریمی و امثالهم افرادی هستند شبیه همه ما، آمیخته از همه شهوتها و غرورها و صفات خوب و بد، لذا این تصور در جامعه ما چندان مناسب نیست و باید اصلاح شود، لذا هیچکس را مصون و بری از خطا و اشتباه ندانیم.
· اگر چه نکته قبلی بدین معنا نیست که این افراد نیز نباید نظارت و مراقبت بیشتری بر اعمال و رفتار و حرکات خود داشته باشند، چرا که به هر حال اینها برای بسیاری از جوانان و متدینین جامعه نوعی الگو محسوب می شوند و انتظار بیشتری می رود.
· بت ساختن از افراد، تقویت روحیه قهرمان پرستى و چماق کردن شخصیتها از جمله مواردی است که عموما توسط رسانه ها اتفاق می افتد. لذا هر از چند گاهی شخصیتی در موضوعات مختلف ورزشی، اجتماعی، فرهنگی و ... مورد توجه ویژه قرار می گیرد و آنتن های مختلفی در اختیارش قرار می گیرد و پس از چندی با وجود جریاناتی از این دست شخص به حاشیه رانده می شود.
و در پایان آنکه یکی از بزرگترین اشتباهات ما این است که افراد را ملاک و معیار حق و باطل بودن می دانیم نه حق را در صورتی که تاریخ به ما نشان داد که حق و باطل را با معیار شخصیتها نمى توان شناخت. چنانکه در جریان جنگ جمل مردى از صحابه ى امام على "ع" سخت گرفتار دودلى و تردید شده بود، زیرا از یک طرف على را مى دید و شخصیت هاى بزرگى که همراه او شمشیر مى زدند و از طرف دیگر عایشه و شخصیتهائى مانند طلحه و زبیر (آنکه حتى در روز سقیفه جزء متحصنین در خانه على بوده، در رکاب او و بر علیه على شمشیر مى زنند.) از حضرت علی(ع) سوال نمود فرمودند: انک لملبوس علیک، ان الحق و الباطل لا یعرفان باقدار الرجال، اعرف الحق تعرف اهله و اعرف الباطل تعرف اهله:
یعنى تو سخت در اشتباهى، حق و باطل را با معیار شخصیتها نمى توان شناخت «تو به جاى اینکه حق و باطل را مقیاس شخصیت ها و قهرمانها قرار دهى، قهرمانها را مقیاس حق و باطل قرار داده اى، تو مى خواهى حق را با مقیاس افراد بشناسى، برعکس رفتار کن» نخست خود حق را بشناس که اهل حق را خواهى شناخت و خود باطل را بشناس که اهل باطل را خواهى شناخت. (نقل استاد شهید مطهرى از کتاب على و بنوه)
و العاقبه للمتقین
با اندکی تاخیر به مناسبت شهادت حضرت امام سجاد(ع)
امام سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان، فرزند امام حسین(ع).
در کربلا همراه با امام حسین(ع) بوده، اما بدلیل بیماری در جنگ حاضر نشده است.
در سفر شام همراه اسرا بوده و در کنار حضرت زینب سلام الله علیها خطبه خوانده و از اهلبیت دفاع نموده است اما اینکه محتوای خطبه چه بوده و چه تاثیری در آن فضا داشته چیزی نمی دانیم.
کتابی بنام صحیفه سجادیه دارند شامل ادعیه، شاید چیزی شبیه به مفاتیح الجنان.
شاگردی بنام ابوحمزه ثمالی دارند که دعای ابوحمزه معروف - ماه مبارک رمضان- از وی روایت شده است.
لقبش زین العابدین است که گاهی در افواه عمومی قدیم از ایشان با عنوان سجاد بیمار نیز یاد می شد.
موارد فوق مجموعه شناختی است که در جامعه و عموم مردم با عمقی کم و بیش متفاوت در مورد امام سجاد(ع) وجود دارد. بدون شک اکثر ما در مورد همه امامان اطلاعاتی ناچیز و دست دوم و سوم داریم. اطلاعاتی که شاید برای امروز و همیشه ما کارآمد و درس آموز نیست و سبک زندگی و منش و رفتار ایشان را نمایان نمی سازد واز ترسیم الگوی عملی و حیاتی برای ما نا توان است.و از اینجاست که پیوند های ما با ایشان محدود به روزهای خاص(ایام ولادت و شهادت) و آن هم در سطح بسیار نازل محقق می شود.
به نظر حق بزرگ این امام در استمرار اهداف نهضت عاشورا مغفول واقع شده است و باید بیش از این در باره این امام گفت و شنید و خواند. چرا که هر چقدر میزان شناخت و معرفت ما به ایشان بیشتر شود، مسیر هدایت صحیح و واقعی شفافتر ترسیم خواهد شد. به نظر برای حرکت در مسیر شناخت ایشان هم نقش خودمان را نباید به عنوان یک شیعه نادیده انگاریم و هم نقش نهادهای متولی امور دینی و رسانه های دیداری و شنیداری را و هر کدام باید نقش خود را به خوبی ایفا کنیم.
به نظرم اولین گام برای شناخت این امام همام، ارتباط و انس دائمی با کتاب ارزشمند صحیفه سجادیه است تا از این رهگذر به بخشی از مقامات و مکارم اخلاقی ایشان شناخت پیدا کرد. صحیفه سجادیه کتابی است که نیازهای امروز ما را به خوبی بیان نموده است .کتابی که خوانش روزانه و مستمر آن تضمین کننده سلامت معنوی ما است.
انسان در نظام هستی،ارتباطات و روابط گوناگونی دارد که معمولا به چهارعنوان کلی ارتباط با خدا، ارتباط با خویشتن، ارتباط با دیگران و ارتباط با طبیعت و جهان هستی تقسیم می شود و افرادی که دارای ارتباط مطلوب با خدا، خود و دیگران هستند از سلامت معنوی برخوردارند. در این صحیفه نورانی این ارتباطات به زیبایی و با بهترین زبان و سبک مورد تاکید حضرت قرار گرفته است که برخی از آنها عبارتند از:
• ارتباط با خدا در دعاهای مختلف صحیفه این ارتباط مورد تاکید ویژه قرار گرفته وبه نظر زیر بنای همه ادعیه همین نوع ارتباط است به عنوان نمونه در دعاهای 1(حمد و ثنای الهی)، 6 (نیایش هنگام صبح و شام) ،9 (درخواست آمرزش از خداوند)، 35 (در بیان رضا به قضاء الهی) و ...
•ارتباط با طبیعت و جهان هستی(دعاهای 36(نیایش هنگام شنیدن رعد و برق) و19(در طلب باران)
•ارتباط با دیگران (دعاهای 5 (دعا برای خانواده و دوستان)، 4(طلب رحمت بر پیروان پیامبران)، 24 ( درباره پدر و مادر)، 25 (درباره فرزندان) ، 26(درباره همسایگان و دوستان)، 27 ( درباره نگهبانان مرزها) و ...
•ارتباط با خویشتن در دعاهای 33 (در طلب خیر)، 38 (در عذر خواهی)، 40(نیایش هنگام یاد کردن مرگ و...)
امید آنکه بتوانیم در ادامه به صورت جدی مفاهیم ادعیه صحیفه سجادیه را مورد بررسی قرار دهیم و از خداوند متعال در طی این طریق نورانی مدد می جوییم؛ چنانکه دردعای 33 از لسان مبارک امام سجاد(ع) می خوانیم:
وَ اخْتِمْ لَنَا بِالَّتِی هِیَ أَحْمَدُ عَاقِبَةً وَ أَکْرَمُ مَصِیراً إِنَّکَ تُفِیدُ الْکَرِیمَةَ وَ تُعْطِی الْجَسِیمَةَ وَ تَفْعَلُ مَا تُرِیدُ وَ أَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
بار خدایا، کار ما به راهی انداز که فرجامش پسندیده تر بود و سرانجامش بهتر، که هر فایدت که از تو رسد گرانبهاست و هر بخشش که کنی عظیم است و هر چه خواهی کنی، و أنت علی کل شی ء قدیر.
همین طور که عرض خیابون رو طی می کردم تا برسم به نانوایی بربری شهرک، دهنم باز موند از این همه جمعیت، از هر دو طرف مغازه دو رشته طویل و بهم پیوسته یا به قول امروزی ها دو زنجیره انسانی آدم ایستادند که یکی مربوط به صف چند تایی هاست و اون یکی برا یه دونه ای ها.
با یه دو دو تا چهار تای معمولی نتیجه گرفتم برم توی صف چند تایی ها.از قیافه آدمها معلوم بود دیگه آخرین رمقهاشون را گذاشتند برا توی صف موندن. خلاصه با بغل دستی سر حرف رو وا کردم و گرم صحبت شدم. هر چی دقت کردم صف جلو که نمی رفت هیچی تازه هر چند دقیقه یکبار شخصیتهای جدیدی به این زنجیره انسانی ملحق می شند که تا قبل از این هیچ اثری از اونها در خاطره من موجود نبود و بعد با لبخندی همراه با موفقیت همراه با چند عدد نان از جلویم عبور می کردند.تو همین افکار بودم که صدای بگو مگویی بلند شد
به خدا جای من اینجا بود.پشت سر این مرد سبیل کلفته.
یه خانوم دیگه داد زد: من رفتم مغازه بغلی برا خرید.
چرا دروغ می گی خانم من اومدم کسی اینجا نبود
زبون روزه خجالت نمی کشی
دروغم کجا بود و ...
و بازار دروغ و خالی بندی خیلی داغ شد. تا اینجا شاید برای ما خیلی عادیه چرا که مشابه این صحنه ها رو هر روز توی مترو،اتوبوس، پمپ بنزین می بینیم گویا دروغ گفتن برای ما خیلی عادی شده اما یه جای این قصه جور در نمی یاد. جمع بین دروغ گویی، ظلم، تجاوز به حقوق دیگران با روزه و افطار
با خودم فکر می کنم اینها چطوری می خواند با نونی که با دروغ و جا کردن خودشون توی صف و زیر پا گذاشتن حق اینهمه آدم دیگه، روزه ها شون رو افطار کنند.
بدون شک هستند افرادی که هیچ اعتقادی به این امور ندارند اما از مسلمانی که تمام روز را روزه داشته این امور بعیده. ما گرفتار صفات و عادات زشتی هستیم که جدا شدن از اونها برایمان خیلی سخته و اینقدر عادی شده و قبح شکنی شده که گویی جزو لاینفک وجودمان شده.
رمضان فرصتی است برای کم کردن این عادات زشت:دروغ، غیبت، ظلم، غرور و ...
شاید بهره خیلی از ما در ماه رمضان چیزی جز یک گرسنگی و تشنگی ظاهری نیست و این یعنی خسرانی آشکار. باید بار دیگر روایات زیر را مرور کنیم که:
قال علی (ع): «کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظمآء»؛ چه بسا روزه داری که از روزه اش جز گرسنگی و تشنگی بهره ای ندارد. (نهج البلاغه، حکمت 145)
امیرالمومنین(ع) روایت شده: «الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب»؛ روزه پرهیز از حرام ها است، همچنانکه شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز می کند. (بحارالانوار93: 249)
از حضرت زهرا(س) روایت شده: «ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه»؛ روزه داری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزه اش به چه کارش خواهد آمد. (بحارالانوار93: 295)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بایگانی
اشتراک